تیله کوچولو

درد نامه

فرزندم سلام . تورو فرزندم خطاب کردم چون هنوز توی زندگیم نیومدی تا بدونم دختری یا پسر . شاید هم هرگز نیای . اما در هر صورت خطاب صحبت های من با توئه . انسان با امید زندست و من و بابایی به امید یه زندگی سالم و شاد هستیم . تو این یک سال اخیر برای اومدنت هر کاری کردم . لاپراسکوپی ، آی یو آی ، میکرو اینجکشن . اما انگار جات اونجا خیلی خوبه که حاضر نیستی دل شکسته ی مامانیتو شاد کنی و بیای . اگه صلاح نیست بیای عیبی نداره نیا . اما فقط سنگ صبور حرفام باش . باشه؟؟ تو این یه سال گذشته مامانی اون مامانی سابق نبود . مامان شادو سرزنده ی چند سال پیش تو سال 90 وجود خارجی نداشت بلکه یه مامان اخمو و ناراحت و غمگینو عصبانی بدم که از عالم و آ...
6 تير 1391

روزنه های امید

امروز رفتم دکتر . هم معاینه شدم هم سونو . خدارو شکر همه چیز عالی بود . دکی گفت که میتونم بیامو انتقال بدم واسه همینم بهم دارو داد تا قبل از انتقال بخورم . داكسي سيكلين وسيپروفلوكساسين داد كه هر 12 ساعت بخورم و همينطور كلوژين 2% داد براي استعمال واژينال . آمپول سوپر فكت داد كه از چندروز مونده به پريود بزنم تا روز انتقال . 5-6 روز اول 50 خط و از روز 3 پريود 10 خط بايد بزنم و از روز 3 پريود قرص استراديول رو روزي 3 تا بايد بخورم . احتمالا انتقالم اويل مرداده . لحظه شماری میکنم تا هر چه زودتر انتقال بدم . راستی شهریور یا مهر عروسی دایی جونه . با همه وجود دوست دارم تو اون روز مهم شما تو دلم باشی و با غرور به همه بگم که حامله هستم . وای ...
6 تير 1391

عذر خواهی

عسل مامان سلام. شرمندتم عزیزم که وبلاگ خوشکلتو به روز رسانی نکردم . ببخشید . مامانی خیلی درگیر بود داستان بابایی رو برات خلاصه میکنم . ما رفتیم تهران و بابایی  تو بیمارستان مهر بستری شد و یه عالمه دکترای جورواجور بالاسرش اومدن . خدا حفظ کنه دکتر فانی رو . خیلی بهمون کمک کرد و برامون زحمت کشید . یه عالمه آزو سی تی اسکن و سونوی کالرداپلر و سی تی اسکن و .... انجام داد . با اینکه دکتر بهار (دکتر انکولوژی) بیماری بابایی رو سرطان تشخیص داد و مامانی رو کشت و زنده کرد اما وقتی جواب تمام آزمایش های بابا اومد معلوم شد که یه ویروس و باکتری موزی تو ریه ی بابایی هست که داره اذیتش میکنه ، مامانی احساس کرد که تازه متولد شده . چه لحظه ی باشک...
6 تير 1391
1